عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هين

شاعر : خاقاني

گوهر دل خاک توست رد مکن اي نازنينعالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هين
رخش برون تاز هان، پرده برانداز، هينمنتظران تواند مانده ترنجي به کف
کيست ز مرغان که نيست دام تو را هم قرين؟کيست ز مردان که نيست تيغ تو را هم نيام؟
شير دلان را ز جزع، داغ نهي بر سرينتاجوران را ز لعل طرف نهي بر کمر
مي‌دود از شرق و غرب آينه در آستينجلوه‌گر توست چرخ و اينک در کوي تو
زرين پروز شود دامن روح الامينگوي گريبان تو چون بنمايد فروغ
تا به سر زلف تو کرد گذر چين به چينز آتش دلها صبا سوخته شد سر به سر
خاطر خاقاني است سحر حلال آفريناز طپش عشق تو در روش مدح شاه
مهدي آخر زمان، داور روي زمينخسرو اقليم گير سرور ديهيم بخش